تاکسی

تو مغازه نشسته بودم و از بیکاری به بیرون خیره شده بودم که یه صحنه ی اکشن اما ناخوشایند دیدم ... 

یه تاکسی جلوی مغازه با سرعت نگه داشت. دو تا خانوم صندلی عقب نشسته بودن

راننده پیاده شد در ماشین رو باز کرد این خانومها رو کشید بیرون ... 

این خانومها کلی وسیله هم داشتن تو صندوق عقب بود...راننده در صندوق عقب رو باز کرد  

همه ی وسایل ها رو پرت کرد وسط خیابون.... بعد هم شروع کرد فحش دادن.....(بیییییییییییب)

من دیگه کم مونده بود شاخ در بیارم..   

حالا اگه گفتین دعوا سر چی بود؟؟  

.  

خودم میگم: کرایه. 

واقعا ارزششو داشت.... 

----------------------------- 

قابل توجه بعضیها : اون پست رمز دار حذف شد. 

خیالت راحت شد..؟؟

خواهر زاده

خواهرزادم ۴ سالشه .. یکی دو ساعت اومد مغازه پیش من بود. 

پشت میز کنار خودم یه ۴پایه براش گذاشتم رفت روش وایستاد تا قدش برسه به میز. 

من داشتم با مشتری صحبت میکردم.  

یعنی هر چی از دهن من در میومد به مشتری میگفتم ; خواهر زاده ی گرامی دقیقا همونو تکرار میکرد به مشتری میگفت.اصلا نمیذاشت جمله ی من تموم بشه.خیلی هم جدی بود.

من: 

آخرش مشتری می خواست پولو بده ...خواهرزادم برگشت گفت: بده من. 

مشتری: بفرما آقا.آفرین چه پسره خوبی ...از همین الان داره فروشندگی تمرین میکنه ؟ 

وقتی بزرگ شدی بیا به بابا کمک کن باشه؟ 

من : بچه ی من نیست..خواهر زادمه... 

مشتری : اشکال نداره میاد به دایی اش کمک میکنه .... 

من : نه ...علی(خواهر زادم) میخواد بزرگ بشه درس بخونه ...مهندس بشه...دکتر بشه...  

مگه نه علی؟ 

علی : نخیر ...حوصله ندارم...فعلا که میخوام برم مهد کودک...

   

آبجی بزرگه

یه دختر۷-۸-۹-۱۰ساله اومد مغازه همه چیز رو نگاه میکرد قیمت همه چیز رو هم می پرسید . 

برگشتم بهش گفتم : خوب چی میخوای بگو من کمکت کنم ؟ 

دختره: تولده خواهرمه ...نمیدونم براش چی بگیرم.؟؟ 

من : خوب خواهرت چند ساله اس؟ بزرگه؟ 

دختره: آره بابا ...خیلی بزرگه ...دوم راهنماییه(اینو با صدای خیلی بلند گفت دستش رو هم میبرد بالا که مثلا قد خواهرش رو نشون بده)

IQ

یه دختره اومد تو مغازه و گفت: ببخشید خاله ی من اینجا نیومده؟ 

من : بله؟ خاله ی شما؟ مگه من خاله ی شما رو میشناسم؟ شما رو نمیشناسم چه برسه به خاله تون 

دختره: آخه ما با هم اینجا قرار داشتیم .نیومده هنوز .گفتم شاید اومده من نبودم. 

من : آها .از اون نظر.... 

------------------------------------------- 

 روبروی مغازه یه کوچه هست از اول هفته یه سرباز و گذاشتن سر کوچه وایسه حالا نمیدونم علتش چیه.  

حالا هر وقت چشمم میوفته اونور خیابون میببینم این سربازه به تلفن عمومی آویزونه. 

نمیدونم واقعا کی وقت میکنه یه کم به وظیفه اش عمل کنه. 

-------------------------------------------- 

تا حالا چیزی بد مزه تر از شلغم خوردین؟؟؟

رویای صدا

تو مغازه نشسته بودم سرم پایین بود داشتم جدول حل میکردم.

یه نفر در و باز کرد اومد تو و با صدای کلفتی گفت: ببخشید آقا کیف پول مردونه دارین؟ 

من سرم همچنان پایین بود جواب دادم: نه آقا نداریم. 

بعد سرمو بلند کردم که بگم رفتین بیرون در و ببیندین یه دفعه دیدم اون یه نفر خانومه نه آقا.