تاسوعا -عاشورا

امسال سال دومی بود که با برو بچه ها (دوستام) و چند تا از مغازه های اطراف روز تاسوعا و عاشورا جلوی مغازه شربت می دادیم. این جمع رو خیلی دوست دارم چون خیلی چیزا از این جمع یاد گرفتم و کلا تو این دو روز خیلی حالم خوبه. و به هیچی فکر نمی کنم ... 

روز عاشورا بود که من مشغول شربت دادن بودم که یه خانومی اومد جلو شربت گرفت بعد به من گفت: شما فروشنده ی همین مغازه ی .... هستین . 

من:بله . چطور؟ 

خانوم:آخه اصلا به قیافه شما نمیومد که از این کارا بکنین و شربت بدین و ... 

من: بله؟ یعنی چی ؟ مگه من کافرم؟ 

خانوم: نه . ببخشید شرمنده .خیلی ممنون. 

من :خواهش میکنم. دیگه تکرار نشه . (اینو تو دلم گفتم)

پینوکیو

یه دختر ۱۰-۱۱ ساله با لباس مدرسه اومد مغازه گفت: من و مامانم چند روز پیش اومدیم از اینجا خرید کردیم بقیه پول ما موند گفتن بعدن بیا بگیر. 

من: یعنی چی ؟ کی گفت؟از من مگه خرید نکردین؟ 

دختره: نه یه خانم اینجا بود. 

من: بله؟ یه خانم ؟خانوم کجا بود؟اینجا نبود .اشتباه اومدی.

دختره : نه همین جا بود .مطمئنم.بقیه پولمو بدین می خوام برم(بچه پررو) 

من:برو وقتی همون خانوم اومد بیا ازش بگیر. از من که چیزی نخریدی. 

دختره: نه آخه ما دیگه نیستیم .می خوایم بریم. 

من: تو مگه مدرسه نمی ری ؟ کجا می خواین برین؟ خوب هر وقت برگشتی بیا بگیر. 

دختره: نه از این شهر می خوایم بریم. دیگه نمی یام.  

هر چی می گفتم یه چیزی می گفت.خلاصه یه جوری ردش کردم رفت دختره ی دروغگو رو. 

به مغازه های بغلی که گفتم همه گفتن این دختره مغازه اونا هم رفته از بعضیا پول هم گرفته. 

پیگیری که کردم فهمیدم مامان دختره یه خانم سر شناسه تو یکی از همین خیابونای اطراف ما مغازه هم داره.!!!!!

ای روزگار

روزی دست خداست,  

اما ,  

امان از روزی که روزیه آدم بیوفته دست بنده ی خدا.

این که گفتی یعنی چه؟

چند ماه پیش یه دختره از من یه کیف پول خرید روش نگین داشت . 

حالا چند روز پیش اومد و گفت : این کیف پولی که از شما خریدم چند تا از نگیناش افتاده  بیارم میتونین درست کنین؟ 

من: حالا بیار ببینم . شاید بتونم .

امروز اومد . کیفم آورده بود .

از اون نگینا زیاد تو مغازه دارم .به دختره گفتم , بشین تا برات درست کنم .

دختره نشست . منم بیکار بودم شروع کردم به  سرو کله زدن با کیف.

تموم که شد گفتم : بفرمایید . آمادس .

دختره: خیلی ممنون ,چقد میشه؟ 

من: قابل نداره چیزی نمیشه. 

دختره :نه اینجوری که نمیشه . 

من : صلوات بفرست .

دختره : خوب یعنی چقدر؟ 

من :صلوات بفرس دیگه. 

دختره : یعنی چی بگم؟ 

من : 

بگو : اللهم صل ....... 

دختره : همین ؟ دیگه پول نمیخواد. 

من : نه. بسلامت.

 

هر چی تو بخوای

یه خانوم و یه آقای محترم اومدن مغازه , خانومه هر چی می خواست بخره مرده یه چیزی میگفت تا خانومش منصرف بشه.  

خانومه : این قشنگه بگیرم؟

آقا:نه عزیزم می خوای چیکار؟ حالا میل خودت. 

خانومه: این چی ؟ این خوبه؟ 

آقا:از اینا که تو خونه خیلی داری! حالا میل خودت. 

خانومه :این چطوره؟ 

آقا:جنسش معلومه خوب نیست.حالا میل خودت.

خانومه : اینو بگیرم ها؟ 

آقا:رنگش خوب نیست .ببخشید آقای فروشنده رنگ دیگه ی اینو دارین؟ 

من : نه. 

آقا: ای بابا رنگ دیگه هم که نداره.حالا میل خودت. 

آخرشم هیچی نخریدن رفتن .موقع رفتن مرده به خانومش گفت: دیگه چیزی نمی خوای؟ 

---------------------------------------------- 

انصافا دلم به حال این خانوم سوخت.