به کجا داری میری دختر؟

تو مغازه بودم و طبق معمول مشتری داشتم(مثلا سرم خیلی شلوغه) 

یه دختر خانوم با آرایش بسیار و قیافه ی آنچنانی و وضعیتی زننده...وارد مغازه شد.

از وقتی هم اومد تو مغازه موبایل دستش بود صحبت میکرد. همینطور تو مغازه راه میرفت و حرف میزد یه نگاهی هم به ویترین ها مینداخت.

منم اصلا حواسم به صحبتهاش نبود (به من چه خودش بلند بلند صحبت میکرد) 

خلاصه...مشتری های قبلیم که رفتن... این خانوم همینطور تو مغازه بود داشت صحبت میکرد 

انگار اصلا حواسش نبود کجاست...  

منم که اصلا" به حرفاش گوش ندادم و سرم به کار خودم بود

فکر کنم 10 دقیقه طول کشید صحبتش که تموم شد واسه اینکه خیلی ضایع نشه الکی یه چیزی قیمت کرد از مغازه رفت بیرون. رفت اونور خیابون منتظر تاکسی..

30 ثانیه هم نشد که یه خانومه چادری اومد تو مغازه و گفت: ببخشید این دختر خانوم اینجا چی میخواست؟؟ (نگاهش هم به دختره بود که اونور خیابون وایستاده بود)

من : بله؟ شما؟ چطور مگه؟ 

خانوم چادری: چیزی هم خرید؟ 

من : نخیر...این سوالا واسه چیه؟ 

خانوم چادری: داشت با موبایل حرف میزد آره؟ 

من : بله....ای بابا....من چرا باید به شما جواب بدم؟...برین از خودش بپرسین.

خانوم چادری: نفهمیدی چی میگفت؟  (خیلی به سوالاش جواب میدم ..حالا هی سوال میپرسه)

من : خانوم مگه من فضولم..به من چه که کی چی میگه؟؟؟ 

خانوم چادری: آخه ...دخترمه... 

من: تو نگاهش ناراحتی و نگرانی رو دیدم. 

خانوم چادری:ممنون ببخشید که مزاحمتون شدم .  

نگاه کردم اونور خیابون... دختره نبود ...مادره هم رفت اونور سوار تاکسی شه بره.

---------------------------------------------------------------- 

دختر.... یه کم هوای مادرتو داشته باش. 

نظرات 21 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

اقای فروشنده به قول خودت تو مگه فضولی؟ بزار دختره هر غلطی خواست بکنه!!!!!!!!

وقتی میگی آقای فروشنده احساس پدربزرگی به من دست میده.
------
احسان جان حالا من به خودم میگم فضول شما چرا زود جو گیر میشی؟؟

pink پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

بیچاره مامانا
ناراحت توام که یه روز مامان بشی قراره چی سرت بیاد
چرا ÷س خبر ندادی نوشتی؟!

من اگه بچه ام دست از پا خطا بکنه شیرمو حلالش نمیکنم
--------------------
منم ناراحت اینم که این دخترای امروز قراره بشن مادرای فردا مثلا...
--------------------
شرمنده دیرم شده بود نتونستم بیام خبر بدم.

مهدیه پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ب.ظ http://mtala70.blogsky.com

سلام حالا میشه به منم بگید که چی میگفت؟خداییش بدجور فضولیم گل کرده
منم آپم

حرفهای خوبی نبود...
ماشاللا میبینم همه مثله خودم فضول هستن

مستانه پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://happymidwife.mihanblog.com

فروشنده تک خوری نکنید دیگه لااقل یه ذره از حرفهای که دختره داشت با گوشی میگفتو بگید!!!مردیم از کنجکاوی!!(فضولی)!

اگه میشد که اینجا مینوشتم ...حرفها غیر قابل پخش میباشد.(باید خودت بودی میشنیدی)
در ضمن مشکل اینه که حرفهای اون کسی که پشت خط بود رو من نمی شنیدم..واسه همین من حرفهای دختره رو نمیتونم تک تک بنویسم چی میگفت.بنویسم هم خیلی مفهومی نداره.

ناهید کوچولوو جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

اخی !

مهدیه جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ق.ظ http://mhdh.blogsky.com

یعنی فقط دخترا یه اشتباهاتی میکنن دیگه
این پسرا که معلوم نیست پسرن یا دختر
یا اون پسرا که به حکم پسر بودن هر غلطی میکنن
هیچکسم به حکم همون پسر بودن هیچی بهشون نمیگه
هیچکسم به حکم همون پسر بودن تعقیبشون نمیکنه
قرار نیست پدرای فردا باشن؟؟
هم پسرا
هم دخترا
باید هوای والدینشونو داشتهخ باشن
تازه ما که ازمون هی میپرسن
کجا رفتی؟؟
کجا میری؟؟
برای چی میری؟؟
دنبالمون هم راه میفتن از آقای فروشنده میپرسن چی خرید؟؟
با موبایلش چی گفت؟؟
اما پسرا چی ؟؟
اونا باید وجدان بیشتری داشته باشن که بعیده

این مطلب فقط یه خاطره بود همین.
قضاوت دیگه به عهده ی خودتون..
منم نظر خودمو گفتم...
قضیه دختر با پسر فرق داره...
والا الانم دخترا هر غلطی میخوان میکنن کسی جلوشونو نمیگیره.
به نظرم یه دختر اونقدر خودش باید فهمیده باشه که نیازی به تعقیب و این حرفا نباشه.
اما دخترای امروز اینو نمیفهمن .
و دیگه اینکه...
خیلی مواقع دخترا هستن که باعث منحرف شدن پسرا میشن...

pink جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:22 ب.ظ

سلام

علیک سلام
باز نگو جواب نظرای منو نمیدی....

دکتر تاراس جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

سلام بر جناب فروشنده..
گاهی والدین زیاده روی می کنن با تحت نظر گرفتن های بیش از حد... گاهی فرزندان زیاده روی می کنن با خارج شدن از اعتدال.... خلاصه اینکه به نظرم هر دو طرف مقصرن! این بچه ی افراطی تربیت شده ی این مادر افراطی هست.

سلام برخانوم دکتر
نقش والدین مهمتره به نظرم ..اگه تربیت صحیح باشه فرزند از اعتدال خارج نمیشه.

pink جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام...خب شما که این همه مشتری دارید خاطرات بیشتری بنویسید

سلام.
از کجا میدونی من این همه مشتری دارم؟
اول : شاید مشتری داشته باشم اما همیشه که سوژه ندارم.باید اتفاقی باشه که واسه خودم کمی جالب باشه بعد بنویسمش .
و گرنه یه مشتری میاد خرید میکنه و میره که نشد خاطره.
دوم:همه خاطرات رو هم نمیشه اینجا نوشت چون جنبه ی شخصی داره
سوم:خیلی وقت ندارم بیام نت.
ok؟؟

بهار شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ق.ظ http://farvahar69.blogfa.com

عجَََببببببببببببببببب
مرسی که سر میزنی

باران شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ http://lover-mb.blogfa.com

بیچاره مامانش.خیلیدلم واسش سوخت

بیچاره دختره

فریده شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com


واقعا ادم این صحنه ها رو میبینه بغض تو گلوش گیرمیکنه
دختره ی............

خدایی نکرده خفه نشی

مهدیه یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://mtala70.blogsky.com

سلام من آپم

pink یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

noki

یعنی نه دیگه...

مهدیه یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://mhdh.blogsky.com

منم دختر امروزما
ما باعث انحرافیم

خوب البته نمیشه همه رو جمع زد
منم که منظورم شخص شما نبودی....کلی گفتم

بهار دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ق.ظ http://farvahar69.blogfa.com

آناستازیا دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.labo2011.blogfa.com

چه وبلاگ جالبی به منم سری بزنید اگه مایل بودیم تبادل لینک کنیم

مطهره سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://ferimoti.blogsky.com

میگم شما باید اسم وبلاگتو عوض کنی بزاری من و مزاحمام. چون اینا که هیچکدومشون مشتری نیستن همه میان مزاحمت یه فروشنده ی محترم باشخصیت مثه شما
این دختره رو که من مطمئنم منظور داشت اومد تو مغازت


آره فکر خوبیه....بیشتر مزاحمن تا مشتری.

کلا"دخترا منظور دارن.

pink سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ

اره همون نه خودمون
حالا اپ کن دیگه
راستی به ما سر نمیزنی نترس وبلاگ گیر (نمک گیر)نمیشی

مهدیه چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ http://mhdh.blogsky.com

فروشنده ها منظور ندارن
منکه ژامو نمیذارم داخل بعضی مغازه هاااااا

ولی بعضی دخترا با منظور پاشونو میذارن تو این مغازه ها

پری سا جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://crayon.blogsky.com

.....الان بی اختیار با خوندن این پست دلم خواست برم فیلم مرهم رو ببینم!
..
البته نه به این ناراحتی.

فیلم مرهم چیه؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد